( به خاطر بیاورید) هنگامی را که ابراهیم به پدرش ( عمویش) « آذر» گفت :« آیا بت هایی را معبودان خود انتخاب می کنی؟! من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می بینم.» و این چنین، ملکوت آسمان ها و زمین ( و حکومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم؛( تا به آن استدلال کند،) و اهل یقین گردد. هنگامی که ( تاریکی ) شب او را پوشانید، ستاره ای مشاهده کرد؛ گفت :« این خدای من است؟» اما هنگامی که غروب کرد، گفت :« غروب کنندگان را دوست ندارم.» و هنگامی که ماه را دید که (سینه افق را) می شکافد، گفت :« این خدای من است؟» اما هنگامی که (آن هم) غروب کرد، گفت :« اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند، مسلما از گروه گمراهان خواهم بود.» و هنگامی که خورشید را دید که (سینه افق را) می شکافت، گفت :« این خدای من است؟» این ( که از همه بزرگ تر است!») اما هنگامی که غروب کرد، گفت :« ای قوم من! من از شریک هایی که شما (
برای خدا) می سازید، بیزارم. من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمان ها وزمین را آفریده؛ من در ایمان خود خالصم؛ و از مشرکان نیستم.»آیات 74 - 78 سوره انعامتفسیر : در روایتی از امام رضا (ع) می خوانیم :« قوم ابراهیم (ع) سه دسته بودند : طایفه ای، ستاره زهره را می پرستیدند؛ گروهی ماه را و طایفه ای، خورشید را. پس از آن که ابراهیم (ع) از غاری که در آن پنهان شده بود، خارج شد ( و به این گروه های مشرک برخورد کرد شب هنگام که ستاره زهره را دید، گفت :« خدای من این است؛ اما در دل منکر آن بود و حقیقت را می دانست. پس هنگامی که زهره غروب کرد، گفت :« من غروب کنندگان را دوست ندارم؛ زیرا غروب کردن، از صفات چیزی است که به وجود می آید؛ نه صفت چیزی که همیشه هست.»پس هنگامی که ماه تابان را دید، گفت :« این خدای من است؛ ولی ب امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 50 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 19:10